قانون جذب واقعیت دارد یا نه؟
مزخرفه و تحریف شدست ، موضوع فقط اینه که وقتی خواستار رسیدن به چیزی باشی بیشتر براش تلاش میکنی (معمولا) ،البته ممکنه تلاش ها مثمر ثمر قرار نگیره ،ضمنا هدف باید شدنی باشه ،دیگه اینکه ، هرچیزی فرکانسی داره و باید رو آرزوهات تمرکز کنی تا هم فرکانس با آرزوت بشه مزخرفه کسی که بخش “قانون جذب چگونه کار میکند” رو نوشته معلومه که اصلا نمیدونسته معنی ارتعاش ویا فرکانس چیه در کل این خیلی منطقی و عقلانی و علمی هستش که : اگه با نشستن و کلی تمرکز کردن بر روی آرزوها و بعدش مقداری تلاش میشد به آرزوها رسید الان همه مردم جهان بعد از 5000 سال تمدن حتما به این موضوع میرسیدن ولی اینا چیزی جز رویا پردازی نیست ،انسان برای رسیدن به ارزوهاش باید بشینه برنامه ریزی کنه نه خیال بافی
بی اعتباری قانون جذب
قانون جذب کاملا هم خرافه و بی منطق نیست.اما به نظر من قانون جذب حقیقتی آغشته به خرافه است که بعد از آغشتگی به خرافه کارکرد روانشناسی خود را از دست میدهد و این فقط به دلیل مرموز جلوه دادن موضوع برای عموم و جذب مشتری خرافه هایی مثل اینکه بدون کار و فقط با تفکر میتوان به هدف رسید درست شده است.اصولا حتی قانون جذب از لحاظ فلسفی هم درست نیست،چون حتی اگر این قانون را فرضا درست بگیریم میتوان گفته هر فرد برای خود ارتعاشی خاص دارد و ما در جهانی اجتماعی زندگی میکنیم که زندگی ما تماما به اجتماع بستگی دارد. چون ما فقط تفکر میکنیم و عملی انجام نمیدهیم و منتظریم تا دیگران موسوم به کاعنات برای ما کار انجام دهند و در نتیجه تمام زندگی ما به دست اجتماع سپرده میشود.بنابراین در صورتی که هر موجود در اجتماع ارتعاشی مخصوص به خود داشته باشد هر ارتعاش بر زندگی افراد دیگر هم تاثیر میگذارد.مثلا فردی فکر میکند و ارتعاش میفرستد که یک بوگاتی فردا یا هفته بعد با پای خودش به جلوی در خانه اش میاید و در میزند که بیایید سند ماشین را امضا کنید.این ارتعاش اولا باید مقداری از پولی را که سازنده ماشین به ساخت ماشین اختصاص داده را برای خود کند در نتیجه مقداری از مال و اموال سازنده کسر میشود.دوما باید مقداری از اموال دولتی بدلیل جذب سند ماشین بدون پول کسر شود.در نتیجه ارتعاشات باید تماما بر روی زندگی دیگران تاثیر داشته باشد که در صورتی که این قانون را فرضا درست بپنداریم. این یعنی دزدی محض،در این صورت این افراد تنها دارند راهی خرافی را برای دزدی آسان که راهی اسان برای رسیدن به ثروت است را به طور غیر مستقیم معرفی میکنند.بحرحال نکات مثبت هم در این قانون وجود دارد که ذکر میکنم: 1-شواهد بسیاری وجود دارد که تفکر مثبت موجب عملکرد بهتر میشود. 2-شواهدی هم وجود دارد که عدم استرس و اعتماد به نفس موجب موفقیت بیشتر میشود.
اما در هر حال به نظر بنده تمام این قانون با بهره گرفتن از قوانین روانشناسی درست+گفتن اینکه بدون کار میتوان به هدف رسید برای هیجان انگیز کردن این قانون بهره میبرد که به نظرم اگر قسمت دوم این قانون که بدون کار میتوان به هدف رسید میتوان کارکرد این قانون را تایید کرد و درست پنداشت.که در آن صورت هم فکر مثبت یا اینجور چیزها تاثیری بر موجودات جهان خارج ندارد که اگر داشت همه تحت تاثیر هم بودند و هیچ کس از خود اراده چندانی نداشت چون همه چیز به ارتعاش بقیه ربط دارد و نوعی جبر گرایی هم هست که فلاسفه ان را رد میکنند.بحرحال تا به حال هیچ آزمایش کنترلی در این باره انجام نشده و هیچ فیلسوفی هم آن را قبول ندارد.
از نگاه علم چیزی به نام قانون جذب وجود ندارد. از دید روانشناسان، مثبت اندیشی امری است که میتواند کمک کند تا شما انرژی، برنامهها و تلاشتان را بر روی کار خود متمرکز کنید و به همین علت موفق شوید، اما این بدان معنا نیست که تنها با فکر کردن به یک موفقیت دست یابید بلکه موفقیت شما حاصل برنامهریزی و تلاش جدی شماست.
برخی محققان حتی از این امر نیز فراتر رفتهاند و نشان دادهاند که قانون جذب افسانهای بیش نیست. در تحقیقی که توسط محققان دانشگاه هامبورگ صورت گرفت مشخص شد وقتی مغز ما به موضوعی بیش از اندازه فکر میکند نهتنها باعث دستیابی به آن نمیشود بلکه مغز به گمان آنکه آن موضوع خاص وجود دارد، کمتر به شکل عملی به آن پرداخته و نتیجه مطلوب حاصل نمیشود. بهعلاوه میزان انرژی الکترومغناطیس که از مغز انسان، در زمان فکر کردن به علت فعالیتهای بیولوژیکی که صورت میگیرد، ساطع میگردد بسیار کمتر از آن است که بتواند باعث تغییرات فیزیکی در اطراف ما شوند و تغییرات ذهنی ما به شکل فیزیکی هیچ اثری بر جهان ندارند.
انتقادات صریح و جدی علمی، روانی و فلسفی نیز به این کتاب وارد است. بسیاری از منتقدان معتقدند تنها کسانی که این کتاب باعث موفقیت و ثروتمندی آنها شده نویسنده و ناشر این فیلم و کتاب بودهاند. همچنین منتقدان معتقدند که این کتاب امیدهای واهی و بیهودهای به مخاطبانش میدهد که عموماً دارای اثرات منفی است.
باربارا ارنقایش نویسنده و از منتقدان اجتماعی نیویورکتایمز در مقالهای مفصل به این کتاب پرداخته و نوشته که باورمندان این کتاب لابد بیماریهای خود را رها میکنند و فقط امیدوارند بهبود یابند. یا لابد کسانی که به بلایای طبیعی گرفتار شده و در زلزله و سونامی جان خود را از دست میدهند در فرکانس همین واقعه بودهاند و حقشان چنین مرگ دردناکی است. جدای از این، استفاده از این فیلم و کتاب بهعنوان عاملی برای پیشرفت کاری، نوعی حیلهگری و تحمیق افراد است.
میشل گولدبرگ از دانشگاه کالیفرنیا USC در مقاله دیگری نوشت: ” بهعنوان یک باور به مثبت اندیشی این کتاب به خواننده میگوید «وقت ذهنت را تغییر بده، سپس تو میتوانی هر چیزی را داشته باشی» این خیلی نگرانکننده است و میتواند بهشدت برای شرایط روانی و تصمیمسازی افراد خطرناک باشد چرا که فرد با این باور عملاً شرایط واقعی و منطقی پشت هر مشکل را ندیده میگیرد. به بیان دیگر این تفکر «سرزنش و تحقیر قربانی/مظلوم و تشویق ظالم/سیستم حاکمه» را گسترش میدهد. فرد از «واقعیتی سخت که میگوید شکستش نتیجه تلاش ناکافی بوده» به سوی این باور پرواز میکند که «کسانی که شکست میخورند به شکل ذاتی و فردی بازنده و قربانی هستند». ما نباید منفی فکر کنیم اما باید واقعیات را ببینیم و منطقی باشیم. باید درست و عاقلانه مشکل را درک کنیم و ببینیم چطور باید با آن روبرو شویم.”
کریستوفر چابریس و دنیل سیمونز:
نیز در مقالهای در سال 2010 در مورد این کتاب مینویسند: ” این دیگر آخرالزمان است. رابطه آهنربایی و رازآلود و ارتباط به فیزیک کوانتوم! هرجا شنیدید که کسی قصد دارد با توضیحات غریبی از فیزیک، عملکرد ذهن شما را توضیح دهد بلافاصله فرار کنید! امروز ما علومی بنام روانشناسی و نوروساینس داریم که به شکلی کاملاً علمی و روشن جواب سؤالات اینچنینی را دارند. عوامفریبان شبهعلمی با «توهم دانستن» سعی میکنند به شما بقبولانند که چیزها را بهتر از دیگران درک کردهاند.”
پروفسور لیزا رندل محقق فیزیک ذرات و کیهانشناسی دانشگاه هاروارد است. او پس از اتمام تحصیلاتش در هاروارد مدتی استاد و محقق در دانشگاه پرینستون و MIT بود و سپس بهعنوان استاد فیزیک به هاروارد برگشت. او یکی از چهرههای سرشناس فیزیک جهان است.
پروفسور رندل در کتاب «کوبیدن در بهشت: چگونه فیزیک و تفکر علمی روشناییبخش جهان است» مینویسد: “خیلی نگران کننده است که نویسنده این کتاب هیچ تحصیلات فیزیک ندارد و حتی شاید در مدرسه هم فیزیک نیاموخته و مدعی است امروز کتاب های بسیار پیچیده فیزیک و کوانتوم را میخواند و کاملاً میفهمد چون دلش خواسته که بفهمد (!) و از آن نگرانکنندهتر اینکه بدون دانش کافی در مورد این موضوعات مینویسد و افرادی آن را میخوانند.”
موسسه «تحقیقات علمی» در مقالهای ویژه بنام «رازها و دروغها» نوشت: ” مشکل این است که نه کتاب و نه فیلم بر اساس واقعیت و علم نیستند!”
نتیجهگیری
هیچکس منکر تأثیر تفکر و روحیه مثبت در بهبود زندگی روزمره نیست. بدیهی است اگر کسی رفتار اجتماعی معتدل و جذاب داشته باشد دوستان بهتر و بهتبع آن محتملاً موقعیتهای بهتری برای کسبوکار و زندگی پیدا میکند. اما این موضوع اساساً یک بحث روانشناختی (یا به عبارتی جامعهشناسی) است و ابداً هیچ ارتباطی به یک قانون موهوم و بیپایه به نام قانون جذب ندارد.
برچسب ها:مرغ محلی – جوجه مرغ محلی –تخم بلدرچین – قفس – اردک – تخم مرغ محلی
منبع:ویکیپدیا